فلسفه ذهن

فلسفهٔ ذهن یکی از شاخه‌های فلسفه است که هستی‌شناسی، ماهیت و رابطه ذهن و بدن و خودآگاهی را مطالعه می‌کند. مسئله ذهن -بدن (نفس و بدن)٬ مسئله دشوار خودآگاهی و ماهیت حالات خاص ذهنی از دسته موضوعات اصلی در فلسفه ذهن هستند. در[۱][۲][۳] عصر حاضر مک کلمراک با رویکرد فلسفه قاره‌ای هایدگر که همان رهیافت پدیدارشناختی-اگزیستنسیالیستی است، فلسفه ذهن را بررسی می‌کند.

فلسفهٔ ذهن یکی از شاخه‌های فلسفه است که هستی‌شناسی، ماهیت و رابطه ذهن و بدن و خودآگاهی را مطالعه می‌کند. مسئله ذهن -بدن (نفس و بدن)٬ مسئله دشوار خودآگاهی و ماهیت حالات خاص ذهنی از دسته موضوعات اصلی در فلسفه ذهن هستند. در[۱][۲][۳] عصر حاضر مک کلمراک با رویکرد فلسفه قاره‌ای هایدگر که همان رهیافت پدیدارشناختی-اگزیستنسیالیستی است، فلسفه ذهن را بررسی می‌کند.

ر فلسفه ذهن از پاره‌ای مسائل بحث می‌شود: مهم‌ترین مسئلهٔ فلسفهٔ ذهن که مسائل دیگری از دل آن پدید می‌آیند بحث رابطه ذهن و بدن است. در این مسئله چند دیدگاه وجود دارد:

دوگانه‌انگاری[ویرایش]

بر اساس دوگانه انگاری–در کلی‌ترین صورت آن–ذهن و بدن از یکدیگر متفاوتند. یک صورت‌بندی دوگانه‌انگاری جوهری است که بر اسا آن ذهن و بدن دو جوهر متفاوتند و صورت‌بندی دیگری دوگانه‌انگاری در ویژگی‌ها است که بر اساس آن ذهن و حالات ذهنی نه از یک جوهر متفاوت بلکه شامل ویژگی‌هایی غیر از ویژگی‌های فیزیکی است.

تعامل ذهن و بدن[ویرایش]

یکی از مشکلات دوگانه انگاری جوهری، تعامل یا علیت دو جانبهٔ ذهن و بدن است. مسئله این‌جا است که چگونه یک جوهر مادی و یک جوهر غیرمادی که هیچ تناسبی با هم ندارند، می‌توانند در هم تأثیر بگذارند؟ چند نظریه در این باب وجود دارد: شبه پدیدارگرایی، اصالت علت موقعی،اصالت ظهور ناگهانی و اصالت توازی.[نیازمند منبع]

نظریه این‌همانی[ویرایش]

نظریهٔ این‌همانی: مطابق این نظریه هر نوع از حالات ذهنی با نوعی از حالات فیزیکی (حالات مغزی) همسان است. برای مثال، درد شلیک عصب‌های خاصی است. این همانی در این نظریه نوعی، وجودی است و نه مفهومی یعنی مفهوم حالت ذهنی غیر از مفهوم حالت مغزی است ولی این دو در خارج یک چیزند. این نظریه به عنوان فیزیکالیسم هم یاد می‌شود.[۴]

تحقق‌پذیری چندگانه[ویرایش]

یکی از مشکلات نظریه این‌همانی نوعی این است که قادر به توضیح تحقق پذیری چندگانه حالات ذهنی نیست. بر اساس تحقق‌پذیری چندگانه٬ یک نوع حالت ذهنی خاص می‌تواند توسط بیش از یک نوع از حالات مغزی محقق شود. به عنوان مثال، درد در موجودات دیگر می‌تواند بدون شلیک عصب محقق شود. حتی علوم عصبی نشان داده‌اند انسان‌هایی که قسمتی از مغز را مانند بخش کلامی از دست می‌دهند پس از مدتی بخش دیگری از مغز وظیفهٔ آن بخش را بر عهده می‌گیرد.[نیازمند منبع] این اعتراض به این همانی مصداقی منتهی شد. یعنی یک مصداق از حالت ذهنی همیشه با مصداقی از حالت مغزی یکی است.[۵]

فروکاهش[ویرایش]

این مفهوم در طبیعی‌ترین موقعیت خود یعنی در فهم فلسفی علم به خوبی می‌تواند تقریب شود. نمونهٔ استاندارد کتب درسی عبارت است از رابطهٔ ترمودینامیک و مکانیک. تا قرن نوزدهم، این دو نظریه نقش مهمی در تصور ما از جهان جسمانی ایفا می‌کردند. از یک سو، رفتار آنچه را توصیف می‌کرد که فکر می‌شد جوهر است؛ گرما، مبانی آن که تبیین کنندهٔ واقعیت‌هایی مانند جنبش گرما از اجسام گرم‌تر به اجسام سردتر و این که مقدار گرمایی که این گونه منتقل شده به ترکیب مادی اجسام مربوطه بستگی دارد. از سویی دیگر، اصول مکانیک با تلاش‌های نیوتون، روش‌های تأثیر و تأثر اجسام ثابت و متحرک را بر یکدیگر تبیین می‌کرد.[نیازمند منبع]

بر اساس تلاش‌های نظری و تجربی در قرن نوزدهم، امکان اتحاد این دو نظریه وجود دارد و در همین اتحاد است که مفهوم «فروکاستن» (تحویل) وارد بازی می‌شود. وقتی این را درک کنیم که همهٔ مواد از ذرات ریزتر (اتم‌ها و مولکول‌ها) تشکیل شده‌اند، و این که حرکت این ذرات تابع اصول مکانیک است، ممکن خواهد بود گرما را به عنوان درجه‌ای که این ذرات به سوی آن حرکت کرده یا نوسان می‌یابند، شناخت. در این صورت، تبیین‌های پیشنهادی در ترمودینامیک باید تحت تبیین‌های گسترده‌تر مکاینک رده‌بندی شوند. مثلاً انتقال گرما توسط قوانین انتقال حرکت در میان اتم‌ها و مولکول‌ها تبیین می‌شود. در این صورت می‌توان گفت ترمودینامیک به مکانیک فروکاسته یا تحویل شده‌است. فروکاهی راهی است برای تأمین وجود شناختی برخی امور.[نیازمند منبع]

مفهوم فروکاهی خارج از حیطهٔ علم نیز دارای کاربرد است. اما همواره روشن نیست شرایط استفاده مناسب از آن محقق باشد. در فلسفهٔ ذهن معمولاً نظریهٔ این همانی نوع را فروکاهش‌گرایانه می‌دانند. یکی دانستنِ امور گوناگون ذهنی و انواع پدیدارهای جسمانی شباهت زیادی با یکی دانستنِ گرما و جنبش مولکولی دارد؛ و نتیجه این خواهد شد که فهم ما از ذهن به فهم ما از مغز و نظام‌های جسمانی مرتبط فروکاسته شود. چنین فروکاستنی واقعی بودن وجود شناختی امور ذهنی را تضمین می‌کند. البته فهم متعارف ما از ذهن با یک نظریه مانند ترمودینامیک قابل قیاس نیست تا همانند این مفهوم قابل تحویل و فروکاهی باشد.

پاسخ دادن

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


درباره ما

شناخت مرکزی است برای فعالیت های علمی. ما در شناخت بهترین نیروهای انسانی را گرد هم آوردیم تا ……


تماس با ما


خبرنامه


دسته بندی ها