انسان‌شناسی و علوم شناختی

لیلا اردبیلیلیلا اردبیلیآذر ۲۰, ۱۳۹۸1654
HUM-RockArt-Course-Header_mobile.jpg

دغدغه‌های شناختی سال‌ها پیش از وقوع آنچه انقلاب شناختی خوانده می‌شود، در انسان‌شناسی فرهنگی مطرح شد- توجه این علم بیش از هر چیز به جنبه‌های مفهومی و ذهنی فرهنگ‌های مطالعه شده معطوف بوده است، یعنی توجه به دانش در بافت یک فرهنگ. انسان‌شناسی شناختی تلاش می‌کند تا طرح کلی ساختارها و فرایندهای دانش فرهنگی را به نمایش بگذارد؛ به‌عبارت دیگر، نشان دادن واقعیت بیرون به همان شکلی که در ذهن بازنمود می‌یابد؛ یعنی به صورت طرحواره‌ای و با پیچیدگی کمتر.

امروزه، علوم‌شناختی مسایل خاص و قابل توجهی را در انسان‌شناسی شناختی مطرح کرده‌اند. علوم‌ شناختی “بررسی علمی شناخت بر اساس روش‌های موجود در این شش رشته است: فلسفه، روان‌شناسی، زبان‌شناسی، علوم‌ رایانه‌ای، عصب‌شناسی و انسان‌شناسی”(هارنیش[۱]،۲۰۰۹: ۱۳). رسالت علوم شناختی پاسخ به پرسش‌های معرفت‌شناختی[۲] از قبیل ماهیت و مؤلفه‌های دانش، منشاء، نحوه تکوین و کاربردهای آن است(گاردنر[۳]،۱۹۸۵: ۶). تعاریف دقیق‌‌تر از علوم شناختی علاوه بر تمامی اینها، شامل توصیف اندیشه و حالات ذهنی، با توجه به پردازش‌های رایانه‌ای و ساختارهای بازنمایی در ذهن هستند. تغییر عمده‌ای که در موضوعات مطرح و روش‌شناسی به‌وجود آمد با انتقاداتی آغاز شد که افول رفتارگرایی محض در حوزه روان‌شناسی(روان‌شناسی شناختی) را به‌همراه داشتند، آنچه که به‌طور غیرتصادفی با ظهور رایانه‌ها و پیشرفت در فناوری‌ اطلاعات همراه بود. نفوذ روز افزون تحقیقات شناختی تأثیر عمده‌ای بر روان‌شناسی داشت. در این میان تأثیر و نفوذ تحقیقات شناختی بر روان‌شناسی، هوش مصنوعی، زبان‌شناسی، انسان‌شناسی و عصب‌شناسی به وضوح مشهود بود. به روایت گالیکوا، دانشمندان شناختی تلاش می‌کردند تا ماهیت و کارکرد حالت شناختی ذهن انسان(از قبیل، دریافت[۴]، توجه[۵]، حافظه، احساسات، اندیشه و غیره) را آشکار سازند. رایانه‌ها به نمونه‌‌های طرحواره‌ای و ساده شده‌ای از نحوه عملکرد پردازش‌های شناختی ذهن انسان بدل شدند. پیش‌فرض‌های اولیه با عملکرد رایانه‌ها همراستا بودند که بر طبق آن: رایانه به کمک فرایندهای درونی و پیچیده، داده‌های ورودی را به داده‌های خروجی تبدیل می‌کند. زبان فناوری اطلاعات، رونوشتی از پردازش‌ها و ساختارهای ذهن است که از  طریق منشور ساده‌ شده‌ای از محاسبه‌ها یا پردازش داده‌ها این ساختارها را مطالعه می‌کند. تحقیقات هوش مصنوعی وارد این انگاره شده‌اند که عملکرد ذهن دارای الگوریتم‌های پیچیده‌تری است که می‌توانند باعث تحریک برخی از کنش‌های هوشمندانه انسان شوند(مانند آنچه در بازی شطرنج، درک گفتار طبیعی و غیره رخ می‌دهد).

به منظور شبیه‌سازی پردازش‌های شناختی در ذهن انسان دو مدل اصلی پیشنهاد شده است. مدل روندی[۶](نمادین) که بر پایه این پیش‌فرض قرار دارد که عملکرد ذهن انسان مانند برخی از پردازشگرهای زیستی است. نمادها، هستارهای ضروری در پردازش‌های شناختی هستند. مدل نمادین بر پایه مفهوم ساده‌ای استوار است که طبق آن نمادهای ورودی با استفاده از قواعد صوری(مانند اگر← پس) به نمادهای خروجی تبدیل می‌شوند. پردازش‌های ذهنی به‌مثابه ساختارها و زنجیره‌ای از نمادها بازنمایی می‌شوند و “با دستکاری بازنمایی‌ها بر اساس الگوریتم‌ها و قواعد نمادین ساخته می‌شوند”. مدل ارتباط‌گرا[۷](خرده‌نمادین[۸]) جایگزینی برای مدل روندی است. در این مدل مغز انسان به‌عنوان شبکه‌ای عصبی نمایش داده می‌شود که دارای مجموعه‌ای از واحدهای پردازشی به هم مرتبط(نورن‌ها) است و هر یک از این مجموعه‌ها دارای نماد یا ساختاری از نمادهای متناظر هستند. علاوه‌بر این، میان سخت‌افزار(که بعضاً به مغز نسبت داده می‌شود) و نرم‌افزار(ذهن) یا رایانه و کاربردهای آن تمایزاتی وجود دارد. در حال حاضر، انگاره پذیرفته‌شده‌ مغز، که مورد قبول عصب‌شناسان است، همان انگاره‌ای است که در آن مغز مانند رایانه‌ای عمل می‌کند که اطلاعات را میان بخش‌های مختلف توزیع می‌کند و میلیاردها نورون‌ دارد(که پردازشگر‌های اصلی آن هستند) و در شبکه عصبی پیچیده‌ای بین این نورون‌ها ارتباط وجود دارد. به‌غیر از این دو مدل “مدل‌های پیوندی”[۹] نیز پیشنهاد شده‌اند، که در آنها مدل‌های پردازش‌ اطلاعاتی نمادین و ارتباط‌گرا با هم ترکیب شده‌اند(و آنها را مدل نمادین-ارتباطی می‌نامند).

در حال حاضر، رویکرد خاص انسان‌شناسی شناختی بررسی دقیق مسایل و موضوعات مربوط به انسان‌شناسی فرهنگی و اجتماعی با استفاده از روش‌ها و نظریه‌های علوم‌شناختی(مانند روان‌شناسی تجربی[۱۰]، زیست‌شناسی تطوری[۱۱]، یا تحقیقات انجام شده در هوش مصنوعی) است. برای مثال، این علم به بررسی نظام‌های شناختی و مدل‌های دریافت و طرز تفکر انسان در فرهنگ‌های مختلف تأکید دارد. براساس ارتباطی که میان کاربردهای رویکرد شناختی وجود دارد، روی‌ دی‌اندرادی معتقد است که انسان‌ها مانند پردازش‌گرهای اطلاعاتی فرصت‌طلبی هستند که در جریان ساخت نظام‌های نمادین از هر نوع ساختاری که به آنها در رد و بدل کردن اطلاعات مربوطه یاری برساند استفاده می‌کنند(دی‌اندرادی،۱۹۹۰: ۸۰۴).

برد شور، که یکی از طرفداران ایجاد ارتباط میان انسان‌شناسی فرهنگی و علوم شناختی است، ادعا می‌کند که مغز آدمی مولد پایان‌ناپذیر مدل‌هاست. بنابراین، در حال حاضر، بررسی رابطه شناختی میان مدل‌های فرهنگی و ذهن، مؤلفه اصلی انسان‌شناسی شناختی است(شور،۱۹۹۶: ۱۶). در انسان‌شناسی شناختی، هر دو مدل مطرح در پردازش شناختی، که شناخت آدمی را شبیه‌سازی می‌کند بررسی می‌شوند. در تحقیقات انسان‌شناسی شناختی درباره فرهنگ از هر دوی این رویکردها به گونه‌های مختلفی استفاده می‌شود و تأیید شده است که رویکرد ارتباط‌گرا و ترکیبی برای انجام این مطالعات مناسب‌تر هستند(دی‌اندرادی،۲۰۰۳). استراوس[۱۲] و کویین در پروژه خود از الگوی اصلی مدل ارتباط‌گرایی شناخت برای پرورش نظریه‌ای درباره معنای فرهنگی استفاده کرده‌اند، می‌توان دید که چگونه آنها، بر اساس این مدل، نشان داده‌اند که شناخت انسان متشکل از داده‌هایی است که در ذهن نقش می‌بندند(مدل‌های فرهنگی) و به‌طور مدوام با جهان خارج در تعاملند. عناصر بنیادین این مدل واحدهایی هستند که از طریق محرک‌های جهان خارج فعال می‌شوند و پردازش‌ اطلاعات در این مدل به‌صورت سلسله‌مراتبی یا موازی انجام می‌شود(بلونت[۱۳]،۲۰۰۲: ۸۳).

پانوشت:

[۱] Harnish

[۲] epistemological

[۳] Gardner

[۴] perception

[۵] attention

[۶] procedural model

[۷] connectionist model

[۸] subsymbolic

[۹] hybrid model

[۱۰] experimental psychology

[۱۱] evolutionary biology

[۱۲] Strauss

[۱۳] Blount

منابع

BLOUNT, B. G.: History of Cognitive Anthropology. In: KRONENFELD, D. B.,2002

D’ANDRADE, R. G: Cultural Cognition. In: POSNER, I. M. (ed.): Foundations of Cogni­tive Science. Cambridge, MA: MIT Press, s. 795 — ۸۳۰, ۱۹۹۰.

D’ANDRADE, R. G: The development of cognitive anthropology. Cambridge: Cam­bridge University Press, 2003.

GÁLIKOVÁ, S.: Úvod do kognitívnej vedy. Trnava: FFTU, 2009.

GARDNER, H.: The Mind’s New Science: A History of the Cognitive Revolution. New York: Basic Books, 1985.

HARNISH, M. R.: Minds, Brains, Computers: An Historical Introduction to the Foun­dations of Cognitive Science. Oxford: Blackwell, 2002.

SHORE, B.: Culture in Mind. Cognition, Culture, and Problem of Meaning. Oxford: Oxford University Press, 1996.


درباره ما

شناخت مرکزی است برای آموزش های تخصصی و عمومی و ترویج فعالیت ها و معارف علمی در حوزه ی علوم شناختی. تاکید بر ماهیت میان رشته ای علوم شناختی و استفاده از نیروی انسانی ممتاز از مهم ترین اهداف مرکز شناخت است.


پل های ارتباطی و پایگاه های مجازی

ایمیل: Shenakhtcenter2019@gmail.com

تلگرام: t.me/shenakhtcenter