
دین مجموعهای از باورها، تجارب، احساسات، رفتار و مناسک است؛ در نتیجه، به لحاظ موضوع، علوم شناختی میتواند به دین و موضوعات آن بپردازد و از این پرسش کند که، بر اساس ظرفیتهای شناختی، ذهن انسان چگونه باورها، اندیشهها، مفاهیم، اعمال و طرحوارههای دینی را درک میکند.
در این گردآوری سه حوزه ی علوم شناختی دین را بررسی خواهم کرد:
- انسانشناسیِ شناختیِ دین:
بیشترین مفهوم مورد تاکید این حوزه، نسبت متقابل تکامل ذهن و تکامل مفاهیم دینی، از جمله خدا، در اندیشهی بشری است (۱).
از نظر انسانشناسان شناختی، باورهای دینی به دو دستهی باورهای پایه و باورهای الهیاتی تقسیم میشوند. باورهای پایهایْ باورهایی کلی از قبیل باور به وجود ماوراء، غایتمندی عالم و حیات پس از مرگ است که از نظر محققان شناختی، گرایش به این باورها نوعاً در ساختار ذهنی ما وجود دارد و به عبارت دیگر، میراث تکاملی نیاکان ماست. اما باورهای الاهیاتی که شبکهای از باورهای جزئی به هم پیوسته است، به مرور و از طریق آموزش صریح و ضمنی کسب میشود. بنابراین از نظر انسانشناسان شناختی، بخشی از گرایشهای دینی در ساختار ذهنی انسان و یا در سطح گروه درکارند که مزیتهای انتخابی آن باعث افزایش شانس بقای افراد یا جمعیتهای دیندار میشوند. بحث تکاملی دربارهی دین، جستوجوی مولفههایی در دین و یا مولفههایی همبود با دین است که موجب سازگاری شدهاند. دربارهی اینکه دین با چه مکانیسمی انتخاب شده است، نظرات متفاوتی وجود دارد:
- گرایش به دین به طور مستقیم انتخاب شده است: برخی از محققان بر این باورند که دین به نحو سختافزاری و ژنتیکی در نوع انسان تعبیه شده است. ژنVMAT2، موسوم به “ژن خدا” اشاره به همین نظریات دارد که ژن استعداد برای معنویت در نظر میشود(۲). این دانشمندان بر این باورند که خودِ دینْ مزیت انتخابی دارد؛ دین داشتن باعث میشود افراد احساس بهتری داشته باشند و این امرْ تناسب آنها را بهبود میبخشد، به طوری که یک انتخاب ژنتیکی به نفع افرادی وجود دارد که متمایل به باور به دین هستند. به طور خاص، آئین، اعتقادات، و ارتباط اجتماعیِ معمولِ گروههای مذهبی ممکن است در آرام کردن ذهن (برای مثال با کاهش ابهام و عدم قطعیت ناشی از پیچیدگی) نقش داشته باشد و اجازه دهد که افراد در زمان فشار بهتر عمل کنند (۳).
- محصول جانبی: منظور از گرایش به معنویتْ باور به موجود(ات) ماورایی است (روح یا خدا). از نظر بسیاری از محققان نظیر پاسکال بویر و استفان جی گولد، این ایدهها یک محصول جانبی از سیستمهای ذهنی هستند که به دلایل دیگری تکامل یافتهاند، نه مستقیما برای دین و مذهب (۴و۵). به عنوان مثال، ما مفهوم “خدا” یا “روح” را بهخاطر روانشناسی شهودی خود – چیزی که روانشناسان گاهی “نظریه ذهن” مینامند – پذیرا میشویم. از نظر این گروه از دانشمندان، مفهوم خدا محصول جانبی چند ویژگی انتخاب شدهی دیگر است: نظریه ی ذهن (TOM)، تعمیمدهی و درک علّیت، و توانایی درک عاملیت. نظریهی ذهنْ توانشی است که باعث هماهنگی بیشتر میان افراد میشود و با افزایش تناسب زندگی اجتماعی، شانس بقا و تولیدمثل را افزایش میدهد؛ فرد در صورتی که قادر باشد اهداف، امیال و افکار دیگران را بفهمد و پیشبینی کند، هماهنگی بینفردی افزایش مییابد و امکان همکاری و تعاون به وجود میآید (اهمیت آن در فرایندهایی نظیر شکار را در نظر بگیرید). از سویی دیگر، توانایی تعمیمدهیْ یکی از خصیصه های مهم برای هر نوع موجودِ طبقهبند است و درک علّی برای هر نوع عملْ ضروری است. توانایی درک عاملیت نیز برای موجودی که (مثلا) باید از شکارچی بگریزد اهمیت بسیاری مییابد؛ از نظر استفان جی گولد، مفاهیمی مانند خدا یا روحِ چیزها (یِ حتی بی جان) ناشی از توانایی اسناد دادن ذهن به دیگران است که ما این توانایی را حتی به اشیای بیجان تعمیم دادهایم: همانطور که ذهن دیگر افراد انسانیْ نادیدنی است اما وجود دارد و ما ثمرات آن را در رفتارشان مشاهده میکنیم، بقیهی اتفاقات و دگرگونیهای طبیعی نیز برآمده از ذهن فاعلشان (عامل) هستند. در نتیجه این عاملیت را به صاعقه و طوفان و مرگ و تولد و … نیز تعمیم میدهند (۶).
- انتخاب طبیعی در سطح گروه: با اختراع کشاورزی، انسان شکارچی-گردآورْ یکجانشین گشت و انقلاب عصر نوسنگی باعث انفجار جمعیت شد. هرچه گروهها بزرگتر میشدند، افرادی که هیچ نوع خویشاوندی با یکدیگر نداشتند در گروههای بزرگتری گرد هم آمدند. دینْ ابزار مناسبی بود که افراد غیرخویشاوند را با یکدیگر پیوند داد (۷) و سپس خدایانِ دارای توصیههای اخلاقی نیز توانستند تشریک مساعی و همکاری میان افراد را تسهیل کنند. بنابراین به نظر میرسد جوامعی که دیندار بودهاند، کمتر دچار کشتار درونگروهی میشدند و بیشتر با یکدیگر تعاون داشتهاند؛ در نتیجه سازگاری آنها افزایش یافته است. نظامهای مذهبیْ رفتارهای جامعهطلبانه را تشویق میکنند، و گروههایی که رفتار جامعهطلبانه (همکاری، دوری از تقلب و دزدی) نشان میدهند، بیشتر موفق به بقا و تولیدمثل میشوند تا گروههایی که این صفات را نشان نمیدهند (۸). از آنجا که اجتماعات مذهبی گرایشهای جامعه طلبانهی بیشتری دارند، بهتر همکاری میکنند. هرچه آنها همکاری بیشتری داشته باشند نسبت به اجتماعات رقیب، عمر و شکوفایی بیشتری خواهند داشت (۹). افزایش رفتارهای همکارانه در گروه و دوری از اعمال خودخواهانه در اثر آموزه های اخلاقی و باور به موجودات همیشه ناظر (اعم از نظارت خدا، ارواح و گذشتگان) به جوامع دیندار مزیت انتخابی بخشیده است؛ چرا که خدایان به رفتارهای مضر اجتماعی که در خفا رخ میدهد و بنابراین خارج از حیطه ادراکی نیروهای روزمرهی انسانی است، دسترسی ادراکی نامحدود دارند(۱۰).
- روانشناسی شناختی دین
در این بخش، به سازوکارهای روانشناختیای میپردازم که بدون آنها قادر به فهم امور پیچیدهی دینی نمیشدیم و بهواسطهی این سازوکارها باورهای دینی در انسان تولید یا تقویت میشوند. از نظر روانشناسان شناختی، ذهن را باید در قالب ساختارها و فرایندهای شناختی به فهم درآورد. آنها این ساختار و فرایندها را ابزارهای ذهنی نام مینهند که اصولاً مبنایی تکاملی دارند. هر امر شناختی، از جمله دین، در بستر ابزارهای ذهنی مورد مطالعه قرار میگیرد؛ چرا که گویی شرط امکان ساخته شدن هر مفهوم، این ابزارهای ذهنی بوده اند که خود محصول تکاملاند. بدین ترتیب، جنبههای مختلف دین، تمایلات شناختی در نظر گرفته میشوند. پس پرسشهای دینی در این حوزه بدین صورت درمیآیند: چرا ذهن انسان تمایل به ساختن مفهوم خدا دارد و چطور آن را میسازد؟ چرا انسانها تمایل به باور به زندگی پس از مرگ دارند؟ و … .
باور به خدا (عاملیت قصدمند ماورایی):
- ابزار بسیار حساس کشف عاملیت (HADD): انسانها یک سوگیری ذاتی به کشف عاملیتهای شبه انسانی در محیطشان دارند؛ یعنی عامل قصدمند (۱۱). چنانکه در بخش قبل گفتیم یکی از توانشهای انسان توانِ تشخیصِ عاملیتهای قصدمند است. اما سیستم شناختی ما در این تشخیص، دچار مثبت کاذب [۱] میشود (یعنی تشخیص عامل در هنگامی که عاملی وجود ندارد). دستگاه تشخیص عاملیت ما زیاده حساس است، بنابراین بصورت HADD [2] نشان داده میشود. دلیل این حساسیتِ زیاده این است که شانس بقای فرد را افزایش میدهد (مثلا اگر پیچش باد در چمنزار را اشتباهاً مار – عاملی که قصد دارد نیش بزند- تشخیص دهید به نسبتِ خطر احتمالی عدم تشخیص مار هزینهی کمتری دارد). HADD یک سوگیری شناختی است که به انسان اجازه میدهد، اگرچه گاه با تولید باورهای کاذب، اما شانس بقای خویش را افزایش دهد. حساس بودن HADD به این معناست که این ابزار ذهنی، حتی با وجود شواهد مبهم و یا ناقص نیز به شناساییِ عامل مبادرت میورزد و بعضاً خطا می کند(۱۲). توجیه این حساسیت زیاد، حتی به شواهد ناقص، این است که هزینهی آن کمتر است و خطر برای بقای شخص در صورتی که به طور مثبت کاذبْ مهاجمی را تشخیص دهد، کمتر از بیتوجهی به مهاجم احتمالی است.
به طور خاص، هنگامی که افراد به مسئلهای برخورد میکنند که به لحاظ هیجانی برای آنها برجسته است و میزان ابهام آن به حدی است که موفق نمیشوند برای آن دلیلی پیدا کنند، HADD به سمت فرض هویاتی فراطبیعی سوق داده میشود و نقش بنیادینی در شکلگیری باور به ذوات فراطبیعی مییابد. در نتیجه، در شکلگیری هویات فراطبیعی – از جمله خدا – مکانیسم HADD نقش مهمی را ایفا میکند (۱۳). اگر اسناد به موجود ماورایی بارها تکرار شود، معقولیت جمعی نیز مییابد و باور به خدا و انتقال این باور را تقویت میکند (۱۴).
- استدلال علّی (CR): تکامل ذهن انسان به گونهای است که برای یک واقعه – هرچند هم تصادفی باشد – داستان علّت و معلولیِ کاملی سر هم میکند. ذهن انسان امور غیرعادی و مبهم را تبیین ناشده رها نمیکند و برای آنها داستانی را بر میسازد (۱۵).
حافظه و “مفاهیمِ بهطور حداقلی برخلاف شهود“: “پستانداران در خشکی زندگی میکنند اما وال پستانداری است که مثل ماهیها زندگی میکند” ، “حضرت مریم یک مادر است اما بر خلاف همهی مادرها هرگز شوهری نداشته است” چنین مواردی که کلیت مفهوم با درک انسان سازگار است ولی مورد یا مواردی آن را نقض میکنند، بسیار خوب به یاد آورده میشوند. پاسکال بویر، بیشتر هستومندهای دینی را از این سنخ میداند. این ایدهها بسیار بهتر از ایدههای شهودی و نیز ایدههایی که به نحو حداکثری بر خلاف شهود هستند، در حافظه میمانند و به یاد آورده میشوند. این مفاهیم هم توجه بیشتری را به خود جلب میکنند و هم بهخاطرماندنی هستند(۱۶).
[۱] False positive
[۲] Hypersensitive Agency Detection Device
منابع (شامل منابع این قسمت و قسمت بعدیِ یادداشت):
۱. Tremlin, T. (2006), Minds and Gods: The Cognitive Foundations of Religion, New York: Oxford University Press. 77
۲. Kluger, Jeffrey; Jeff Chu; Broward Liston; Maggie Sieger; Daniel Williams (2004-10-25). “Is God in our genes?”. TIME. Time Inc. Retrieved ۲۰۰۷-۰۴-۰۸.
۳. Tiger, L., & McGuire, M. (2010). God’s brain. Prometheus Books. P.202-204
۴. Boyer, P. (2002). Religion Explained: The Human Instincts that Fashion Gods. Spirits and Ancestors, New York: Vintage.
۵.Pinker, S. (2006). The evolutionary psychology of religion. HUMANIST-BUFFALO-, ۶۶(۵), ۱۰.
۶.Dávid-Barrett, T., & Carney, J. (2016). The deification of historical figures and the emergence of priesthoods as a solution to a network coordination problem. Religion, Brain & Behavior, ۶(۴), ۳۰۷-۳۱۷.
۷. Norenzayan, A., & Shariff, A. F. (2008). The origin and evolution of religious prosociality. science, ۳۲۲(۵۸۹۸), ۵۸-۶۲.
۸. Wilson, D. (2010). Darwin’s cathedral: Evolution, religion, and the nature of society. University of Chicago press.
۹. Shermer, M. (2004). Why are we moral: The evolutionary origins of morality. The Science of Good and Evil.
۱۰. Rossano, M. J. (2007). Supernaturalizing social life. Human Nature, ۱۸(۳), ۲۷۲-۲۹۴.
۱۱. Guthrie, S. (1993). Faces in the Clouds: A New Theory of Religion. New York. Oxford University Press.
۱۲. Barrett, J. (2004). Why Would Anyone Believe in God? MD. Altamira Press. P.23
۱۳. Biabanaki, S. M. Theism And Cognitive Science of Religion: Compatibility or Incompatibility.
۱۴. Barrett, J. (2007a). Cognitive Science of Religion: What Is It and Why Is It? Religion Compass, ۱(۶), ۷۶۸-۷۸۶. https://doi.org/10.1111/j.1749-8171.2007.00042.x
۱۵. Barrett, J. (2004). Why Would Anyone Believe in God? MD. Altamira Press. P.52
۱۶ . Boyer, P. (1994). The naturalness of religious ideas: A cognitive theory of religion. Univ of California Press.
۱۷. Hick, J. The New Frontier of Religion and Science Religious Experience, Neuroscience and the Transcendent; Y.: Palgrave, Macmillan, 2006. P.79
۱۸. Newberg, A., & Waldman, M. R. (2009). How God changes your brain: Breakthrough findings from a leading neuroscientist. Ballantine Books.p. 13 & 62
۱۹. Newberg, A., & d’Aquili, E. G. (2008). Why God won’t go away: Brain science and the biology of belief. Ballantine Books.P.56
۲۰. Newberg, A., & d’Aquili, E. G. (2008). Why God won’t go away: Brain science and the biology of belief. Ballantine Books. P.57
۲۱. Mohandas E. (2008). Neurobiology of spirituality. Mens sana monographs, ۶(۱), ۶۳–۸۰. doi:10.4103/0973-1229.33001
۲۲. Newberg, A., & Waldman, M. R. (2009). How God changes your brain: Breakthrough findings from a leading neuroscientist. Ballantine Books.75
- سنایی، ع (۱۳۹۵). تحلیل فلسفی دیدگاه نیوبرگ در الهیات اعصاب (الگویی برای رابطه علم و دین)، پژوهش های علم و دین، شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۲۴. Ramachandran, V. S.; Phantoms in the Brain; New York: William Morrow, 1998.
۲۵. Persinger, M., “ Persinger’s God Machine”, by Ian Cotton, Independent on Sunday, July 2nd, 1995.
۲۶. Hick, J. The New Frontier of Religion and Science Religious Experience, Neuroscience and the Transcendent; Y.: Palgrave, Macmillan, 2006.(71&73)
۲۷. زاهدی م.، حق شناس ر. (۱۳۹۲). بررسی رویکرد علوم شناختی در مطالعه دین، پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت سابق) سال یازدهم، شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
۲۸. Penfield, W. (2015). Mystery of the mind: A critical study of consciousness and the human brain. Princeton University Press.
۲۹. Alper, M. (2008). The” God” part of the brain: A scientific interpretation of human spirituality and God. Sourcebooks, Inc. p203
۳۰. Carter, R. (1998). Mapping the mind. Univ of California Press.
۳۱. Alper, M. (2008). The” God” part of the brain: A scientific interpretation of human spirituality and God. Sourcebooks, Inc. p. 188 &189
۳۲. Barrett, J. (2007 b). Is the spell really broken? Bio-psychological explanations of religion and theistic belief. Theology and Science, ۵(۱).
منابع ۱ و ۱۶ به نقل از:
زاهدی م.، حق شناس ر. (۱۳۹۲). بررسی رویکرد علوم شناختی در مطالعه دین، پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت سابق) سال یازدهم، شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
منابع ۱۱، ۱۲، ۱۴ و ۱۵ به نقل از:
Biabanaki, S. M. Theism And Cognitive Science of Religion: Compatibility or Incompatibility.
منابع ۱۸، ۱۹، ۲۰ ،۲۱، ۲۲ به نقل از:
سنایی، ع (۱۳۹۵). تحلیل فلسفی دیدگاه نیوبرگ در الهیات اعصاب (الگویی برای رابطه علم و دین)، پژوهش های علم و دین، شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
منابع ۱۷ و ۲۶ به نقل از:
عبداللهی س، نصیری م. (۱۳۹۵). بررسی نظر جان هیک درباره تجربه دینی و عصب شناسی، ذهن، شماره ۶۵